تسنیمی از جنت یار

تسنیمی از جنت یار

و مزاجه من تسنیم ! ( مطففین / 27 )
تسنیمی از جنت یار

تسنیمی از جنت یار

و مزاجه من تسنیم ! ( مطففین / 27 )

نور حق از پس حجاب آمد



تا عیان نور بوتراب آمد 

عرش را غبطه بوتراب آمد

رخت بربست ظلمت از ناسوت 

جلوه گر نور آفتاب آمد

ماه در زیر ابر کعبه سه روز

پس چو خورشید از سحاب آمد

خط باطل کشید بر باطل

نور حق از پس حجاب آمد 

مخزن علم سر سرالله

مظهر جمله عجاب آمد 

فایزاالبشاره کز پرده

کفر و دین را همین نصاب آمد








فریادی به رنگ ایمان !



به همان قاطعیت کلام امامم روح الله 


و به نافذیت اشاره رهبرم امام خامنه ای


بند پوتین هایمان را محکم بسته ،


 پیشانی بندهای غیرت را گره


زده و مشتهایمان را آماده می کنیم ، 


و با هرم نفسهای عابدانه  روزه دارمان


و با گامهایی  استوار و صفوف فشرده 


خواهیم آمد و فریاد خواهیم برآورد که :


رژیم جعلی و ولد حرامی استکبار ، یعنی 


اسراییل غاصب باید از بین برود ، این غده


 چرکین و سرطانی باید در 


کوبندگی ایمان ما بمیرد .


امام فرمود سطل آبی هر کس بر سر 


اسراییل جعلی بریزداز بین می رود


که من وتو باید سطل آبی از غیرتمان


 هر چه در توانمان باشد سطل آبی به رنگ


 انزجارمان و به قدر تبری و نفرتمان 


بر سر رژیم جعلی و سفاک و دروغین


 اسراییل بریزیم ،و همه با هم با ایمان


 راسخ فریاد زنیم ایمانمان را 


تا که بیاید ارباب و با ید الهی و قدرت 


کامله اش بساط ظلم بر چیند .



وعده همه ما ، جمعه ، آدینه آخر ماه 


مبارک با عزمیفولادین و بغض هایی


 به رنگ ایمان و عشق 

....



دلتنگ نبودن تو !


هنوز نرفته ای اما سخت دلتنگ توام یا علی !


مرور می کنم با خود روزهایی را که خدا را 


به یادمان می انداختی ،


و حالا تو ولی و جانشین خدا به زخم


 سر به لقا خدا می روی 


مرور می کنم سیزده سالگی شیرینت را


 که تنها دستی که برای یاری دین خدا 


بلند شد دست تو بود ،


و مردانگی ات را در غزوه ها در 


احد و بدر و حنین و خیبر ،


و اینکه جانت را سپر بلای پیامبر خدا

 

می کردی مرور می کنم لیله المبیت را ،


 مرور می کنم بیعت اجباری را و بدون 


عبا و ردا سردار خیبر را با دستهای

 

بسته از خانه وحی کشاندن،  مرور می کنم


 بیعت بالاجبار را و تلاششان برای


باز کردن دست مشت شده ات و ناتوانیشان 


و روزهای بی زهراییت را مرور می کنم


 که با بسته شدنچشمان زهرا تو هم


 چشم بستی و بار دیگر که پلک زده و چشم

 

گشودی باز برای خدا بود که بیست و پنج سال


 از عمر علی (شوخی نیست )


عمر علی به استخوان در گلو و


 خار در چشم گذشت و


 دم نزدی و سکوت کردی بر ستم


 طاغوتیان و طغیانگران.


مرور می کنم تا می رسم به


 امشب که مهمان خانه دختر


 بزرگوارت بودیو جز یک طعام به


 سندی نمک فقط افطار کردی ..


علی تکرار نمی شود 


اخ الرسول ، زوج البتول ، وصی رسول الله ،


 مولی الموحدین، امیرالمومنین 

...

دارد می رود دلتنگش هستم ...


آسمانیان و کروبیان به آرزویشان


 رسیدند که منتها آمالشان دیار تو بود


که اگر نه این بود که خدا به حق


 اشتیاقشان هم سیمای تو از 


فرشتگان خلق نمیکرد تا ملایک با دیدنش


 التیام یابند ما چه کنیم ،


ارباب اگر تو نبودی این زخم که


 بر سر و فرق عدالت کوبیده شد 


التیام نمی یافت ..


اللهم عجل لولیک الفرج..



روزهای بی تو ...




روزهای تلخ بی پدری 

دلهای شکسته شیعه رسید

 ما داغدار بهترین سایه عنایت الهی ،

 که مهربانتراز همه به خودشان . چگونه تاب خواهیم آورد؟ 

آقا دلم برایت نرفته تنگ است...

چقدر لحظات سختی است دلم گرفته است برای شنیدن

 صدای پایت که خسته و گمنام در خانه هایی که شاید دلشان با تو هم نبود نان می بردی ..

 آقای من دستانم را رها نکن ...




خام قدم علی



ما پبرو آئین رسوال اللّهیم 

گوینده لا اله الّا اللّهیم 

داریم کتاب الله و و عترت را دوست 

خاک قدم علی ولی اللّهیم 


رباعی :  محمد علی مردانی