تسنیمی از جنت یار

تسنیمی از جنت یار

و مزاجه من تسنیم ! ( مطففین / 27 )
تسنیمی از جنت یار

تسنیمی از جنت یار

و مزاجه من تسنیم ! ( مطففین / 27 )

به بدی پرونده ام نمی خواهم باشم !


رسید ناب ترین لحظات سال...


همیشه قدر دوم که علی پایان می دهد 


اشتیاق آسمانیان را برایم حکم دیگری


داشته است...


دراین لحظان ناب می نگارم تا بماند 


با دست خود سند می دهم و 


می نویسم

برای ارباب ،

برای پدر ...


فکر می کردم چند چندم  دیدم آن جایی که من 


ایستاده ام از ارقام دنیوی چیزی وجود ندارد


 تا شدت بی مهری ، ناسپاسی


 و قدر ناشناسی ام را نشان دهد ..


واقعیتی است که تا به امروز به رویم نیاوردی


پدر دستم را گرفتی و از جایی که ایستاده بودم به جایی


آوردی و رساندی و با محبتت سیر دادی که باز رقمش به ارقام


دنیوی لا یمکن است بیانش ،...


ارباب ، حضرت مهر ،


عزیز عالم ، آقای عالم ، 


من در برهوت ناسپاسی ام همواره دل از تو شکسته ام


و تو ارباب عالم ،


همیشه پدرانه گذشت کرده ، دعا نموده ای ،


در این لحظات عالی می نویسم برایت که


 پرونده سیاه شده و خط خطی مرا 


دیدی و اشکت جاری شد خدایم بکشد که ...


پرونده بی آبرویم را دیدی دل نادم مرا هم قطعا می بینی


می دانم برای یا ابانا استغفر لنا گفتم دیر است ...


اما من می گویم بلند می گویم ، ..


من نادمم ..

من به بدی پرونده ام نمی خواهم باشم ..


پدر ، ارباب ...

بدون یاد تو و نگاه تو دنیای وجودم و


 جهان فکرم خاموش است‌


خودت بهتر میدانی دعای این لحظات دلم


 را و قدر اول و حتما قدر سوم


که پرونده ام را کسی بردارد ، 


نمی دانم گم شود آرزویی محال است 


اما دلم نمی خواست چشمت

 

به پرونده ام بخورد و دلت آزرده شود ...


همین !



دلتنگ نبودن تو !


هنوز نرفته ای اما سخت دلتنگ توام یا علی !


مرور می کنم با خود روزهایی را که خدا را 


به یادمان می انداختی ،


و حالا تو ولی و جانشین خدا به زخم


 سر به لقا خدا می روی 


مرور می کنم سیزده سالگی شیرینت را


 که تنها دستی که برای یاری دین خدا 


بلند شد دست تو بود ،


و مردانگی ات را در غزوه ها در 


احد و بدر و حنین و خیبر ،


و اینکه جانت را سپر بلای پیامبر خدا

 

می کردی مرور می کنم لیله المبیت را ،


 مرور می کنم بیعت اجباری را و بدون 


عبا و ردا سردار خیبر را با دستهای

 

بسته از خانه وحی کشاندن،  مرور می کنم


 بیعت بالاجبار را و تلاششان برای


باز کردن دست مشت شده ات و ناتوانیشان 


و روزهای بی زهراییت را مرور می کنم


 که با بسته شدنچشمان زهرا تو هم


 چشم بستی و بار دیگر که پلک زده و چشم

 

گشودی باز برای خدا بود که بیست و پنج سال


 از عمر علی (شوخی نیست )


عمر علی به استخوان در گلو و


 خار در چشم گذشت و


 دم نزدی و سکوت کردی بر ستم


 طاغوتیان و طغیانگران.


مرور می کنم تا می رسم به


 امشب که مهمان خانه دختر


 بزرگوارت بودیو جز یک طعام به


 سندی نمک فقط افطار کردی ..


علی تکرار نمی شود 


اخ الرسول ، زوج البتول ، وصی رسول الله ،


 مولی الموحدین، امیرالمومنین 

...

دارد می رود دلتنگش هستم ...


آسمانیان و کروبیان به آرزویشان


 رسیدند که منتها آمالشان دیار تو بود


که اگر نه این بود که خدا به حق


 اشتیاقشان هم سیمای تو از 


فرشتگان خلق نمیکرد تا ملایک با دیدنش


 التیام یابند ما چه کنیم ،


ارباب اگر تو نبودی این زخم که


 بر سر و فرق عدالت کوبیده شد 


التیام نمی یافت ..


اللهم عجل لولیک الفرج..



غصه نبودنت !



در کتاب اشعیای نبی آمده :

مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد ،

گرگ با بره سکونت خواهد کرد ، پلنگ با بزغاله خواهد خوابید ...»

روایتی لطیف از ظهور که تا بدان حد عدالت

و بالندگی خواهد بود. که در روایت شریف معصوم

علیه السلام همین معنا آمده است .

و در زبور داود نبی علیه السلام نیز داریم : 

« ... واما خداوند صالحان را تایید می کند ،

و صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن همیشه ساکن خواهند شد ...

و شریران منقطع واما منتظران خداوند ،

وارث زمین خواهند شد ، هان بعد از اندک زمانی ،

شریری نخواهد بود ، در مکانش تامل خواهی کرد

و نخواهد بود و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد ،

زیرا که بازوان شریر شکسته خواهد شد و

اما خداوند صالحان را تایید می کند ..»

که در آیه شریفه قرآن هم همین مطلب

تاکید شده است که ارث خواهند بر د زمین را صالحان .

اما ارباب تمام غصه دل من لحظاتی است که

باید می بودی ولی به خاطر خود خواهی

نفس منیت دوست در حجاب غیبت .

می دانم برکات وجود بی نظیرت پایانی ندارد

و چون خورشید پس ابر انوار مهرت به ما

می رسد لیکن دلم بیمار لحظاتی است که

چشمه های وجود نابت را زمین و آسمان

و همه عوالم طلب می کنند اما ، ...

غم نفسهای مطهرت را دارم که در اثر غفلت

ما نه که نرسد می رسد اما ظهور و از غربت

بد ر آمدن تو چیز دیگریست که در کلام اهل بیت منتظر می خوانندش ،

دلم را می سوزاند این غربت هزار و چند ین ساله ات ،

حضرت نور روحی له الفدا امیرالمومنین چه

زیبا گفته اند افتراق ما در عقیده حقمان و

پایداری و وحدت باطل در بطلانش 

افتراق دلهای ما و غربت هزار ساله تو !


 


سحرهای پاک!


ماه زیبای خدا 


و ربناهای بی نظیر

 

 و افتتاح حساب و ارتباط با خدا با دعای افتتاح


و سحرهای پاک با اللهم 


دعای قنوت دستهای ارباب برای دلهای بیمار


و قدرهای نایاب ، 

...


لحظات ناب و تکرار ناپذیر بخشودگی ...


باید رسید 


راهها همه بازند ...



زمانی برای بزرگدشدن!



برای هر لحظه زیستن باید عاجزانه از خدا خواست تا


 در بازی نفس و وساوس شیاطین کم نیاورد محبت خدا طلب می خواهد


 و چشمانی بیدار هر لحظه هر صبح و شام الطاف الهی


 بر جانت جاری می شود تا دل خودت نخواهد وسوسه ای 


اثر نخواهد کرد و دلت آنزمان نخواهد خواست که سعه یافته باشد 


با محبت الهیاگر حب ولی خدا در دلت نباشد


 حب نفس ، منیت حب دنیا ، جاه و مقام خواهد بود


ما کی زمان بزرگ شدمان می شود؟

 

هر امتحان پلی است برای بزرگ شدنمان ...