اگر بتوانم این دل ودیعه نهاده را
به سلامت به چشمه محبتت برسانم
هرشب لیله الرغایبی است برای
دلم!
دلم هوای بوسیدن غبارهای راه اربابم
را دارد، فقط کرامت تو که آفریدگار
من و مایی می تواند دعاهای بنده هایش را
برآورده کند دعاهایی که برای من محال
است بس که جرم کرده و حرمتت را
شکسته ام !
اما برای تو کوچک است محال معنا ندارد.
دارم یکی یکی دعاهایم را می کنم
و دلم قرص است همه را می شنوی و..
تو به آن بزرگی و من عبد به این کوچکی!
چه قدر زیباست !
می دانم کاری نکرده ام تا لایق عطیه تو باشم
اما چه کنم بد عادت داده ای به آمرزش بی حسابت و
امیدوارم کرده ای به « ولسوف یعطیک ربک فترضی »
شب را خواهم خوابید در حالی که دلم به لطفت مشغول و
به کرم و فضلت دلبسته !
زیباییهای خلقتت که تمامی ندارد!
اما دعای شب لیله الرغایبم شادی قلب اربابم می باشد!
دعایم تبسم شیرین و خدایی ارباب است ...
و نوازش دستش بر سرمان !
...